آلاچیق من

آلاچیق من

دستت را بیاور ..دست بدهیم به رسم کودکی،مردانه و زنانه اش را بی خیال،قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..
آلاچیق من

آلاچیق من

دستت را بیاور ..دست بدهیم به رسم کودکی،مردانه و زنانه اش را بی خیال،قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..

روزانه

سلام 

چقد امروز هوا خوبه:)

البته با کمی تا قسمتی دلتنگی واسه احسان..باز دیشب رفت تهران و من تنها موندم..البته تقریبا یه کوچولو دارم به این رفتنای احسان عادت میکنم ولی دلتنگیم نسبت دفعات قبل اصلا کمتر نمیشه..مامان اینام نیستن اونام تهرانن ..دیشب بعد رفتن احسان رفتم خوابیدم ولی خواب بدی دیدمو بیدار شدم رفتم خونه مامان احسان ..یکم نشستمو فیلم حضرت یوسفو باهم نیگا کردیم کلی نظر دادیم و خندیدیم درمورد این فیلم، اینکه آسنات چه راحت قبول کرد هوو سرش بیاد..بعد آقایون میان این فیلمارو نیگا میکنن میگن ببین یوسفم پیامبر بوده دوتا زنم داشته تازه خیلیم باهم خوبن! والا!

تو این هفته دوتا کارشناس فروش به جمعمون اضافه شدن که آموزششون با منه..اینقد این چند روزه حرف زدم که دیگه صدام خش دار در میاد

حسابی هم خسته شدمو خوابم میاد..

این روزا خیلی کلافه ام..میشه گفت بیشتر بلاتکلیفم که این موضوع خیلی اذیتم میکنه

نمیدونم برنامه تهران رفتنمون چی میشه  خب اگه بدونم نمیریم میگردم دنبال یه کار دیگه و اگر بدونم میرم خب هماهنگ میکنم زودتر بریم تهرانو اونجا مشغول میشم...تازه اگه رئیس کارخونه سر حرفش وایسه ..که باز در غیر اینصورت حداقل به آشناها میسپورم واسه کار..الانم نمیگم بهشون که اگه نرفتنی شدیم نگن رو هوا حرف زدنو توشم موندنو از این حرفا دیگه!

این بود این روزام:)

این پست از ساعت5 8:4  دقیقه صبح داره نوشته میشه تا الان که ساعت 14:45 شده..اینقد سرم شلوغه

پیامک من!

 اسمس امسال من به رفیق شفیقم همسرم :)

عزیزم، عشق را اولین بار در نگاه تو  تجربه کردم و  زندگی را در کنار تو آموختم.

و دلم را به تو بهترین امینم سپردم.


پس روزمرد رو با یه دنیا عشق بهت تبریک میگم

دندون بی عقل!

سلام :)

دیروز من دفتر نیومدم..چون یه عدد از 4 تا دندون بی عقله به اصلاح عقلم درد میکرد.. 
 

ادامه مطلب ...

شاید:)

شاید همه روزها خوب نباشند

اما

 

همیشه یه چیز خوب تو روزهامون هست

دو روز استراحت :)

سلام سلام

عاقا این دو روز گذشته خیلی باحال بود. و این رویداد پنجشنبه و جمعه...


ادامه مطلب ...

روز نوشت

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

قضاوت نادرست!

سلام

یه اعتراف به اشتباه..اینکه دیروز خیلی زود قضاوت کردم..عاخه تقصیر خودش بود همه شواهدم دال  بر این بود که یه چیزایی رو ازم مخفی کرده ..  ادامه مطلب ...

حتی اسمم نداره!

چه دروغ چه پنهانکاری..چه فرقی میکنه! هردوشون از یک خونودنو تا ته ریشه های دلتو میسوزونن!

امروز: شنبه

سلام و صبح بخیر

یه عکس از فضای سبز نزدیک دفتر که هروقت از کنارش رد میشم کلی انرژی بهم میده

  ادامه مطلب ...

میلاو اخراج می شود!

با نهایت تاسف و تاثر اعلام میکنم اینجانب میلاو در مورخ 95/1/18   به همکاری و مساعدت 

مدیر داخلی جدید و مدیر دیگر که به اصطلاح مدیر شعبه نامیده میشود اخراج شدم... 

ادامه مطلب ...

یک روز بهاری به همراه یک هوای عالی

سلام

یک روز جدید دیگه شروع شد البته بدون دیدم عشقم :(

 

ادامه مطلب ...

بانو روزت مبارک

زن .... جنس عجیبی  ست!

چشم هایش را که میبندی ، دید دلش بیشتر...

دلش را که میشکنی ،  باران لطافت از چشم هایش سرازیر..

انگار درست شده تا روی عشق را کم کند


ادامه مطلب ...

هفت سین 95 :)

هفت سین 95 منو همسری


روزهـایـی هـسـت
کـه بـایـد زیـرش خـط کـشـیـد تـا بـه چـشـمـت بـیـایـد
روزهـایـی کـه
وقـتـی روزهـای دیـگرت از دسـت مـی رود
بـتـوانـی راحـت پـیـدایـش کـنـی
و بـا مـرورش دلـت گـرم شـود . . .

تمام روزها و لحظه های خوش با تو بودنم را زیرش خط میکشم عشق من . . .
توای که آرام جان منی . . .

همیشه باش . .

عاخرین روزمره گی سال 94

امروز یکم سخت بیدار شدم..دیشب رفتیم خرید و تا برگشتیم دیگه نایی نداشتم  

ادامه مطلب ...

روزانه های قبل سال 95

من..بیکار تو دفتر..دارم آهنگ بهار دلکش شکیلارو گوش میدم:)  

  ادامه مطلب ...

نرم نرمک..

نرم نرمک میرسد  که چه عرض کنم ...مثل برقو باد دارد میرسد اینک  بهار فریدون جان!

  ادامه مطلب ...

دلگیرم و عصبانیم نوشت :)


وقتی خستم

وقتی کلافم

وقتی دلتنگم

بشقابهارو نمیشکنم

شیشه هارو نمیشکنم

دلت رو نمیشکنم

تو این دلتنگیها

زورم به تنها چیزی که میرسه 

این بغض لعنتیه 

البته جا داره خاطر نشان کنم که :

من دیگه این رو هم نمیشکنم..بهله!

نمیفهمه!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

باز ما برگشتیم :)))

عاقا من دوباره برگشتم..یهویی یاد بلاگ اسکای افتادم .سرکی زدم دیدم چند نفر از روزاشون نوشتن حسودیم شد  گفتم منم از این بعد هروقت تونستم پست میذارمخو حیفه آدم این روزاشو فراموش کنه

 

ادامه مطلب ...

....

.....

حس عجیبیه...


  

 

   حس عجیبیه : وقتی میفهمی عاشق شدی....

  وقتی میفهمی بهش دلبسته شدی و دلت نمیخواد ازا ین دلبستگی دل بکنی..


   ادامه مطلب ...

روزنگار(سال پیش این موقع)3

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دل نوشت

ﺧــﺪﺍﯾــــــﺎ


ﺑﻪ"ﺟﻬﻨﻤﺖ"ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﻧﯿﺴﺖ...


ﻣﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯿﺴﻮﺯﺍﻧﯿﻢ...


پ.ن : (این موضوع ربطی به همسری جونم نداره دلم از یه کسای دیگه گرفته

 ولی میخوام بهشون توجه نکنم..یه روزی خودشون پشیمون میشن میدونم)

روزنگار(سال پیش این موقع)2

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

روزنگار(سال پیش این موقع)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سلام...

         «روح از هر چه ساخته شده باشد،

          جنس روح او و من از یک جنس است»


        



ادامه مطلب ...

تبریک سال نو به همسری

نوروز پیام آور مهر است که مرا وامی دارد


تنها به خاطر تو دوست داشتن را یاد بگیرم . . .

 

                                                                    احسان عزیزم سال نو مبارک

سال نو مبارک

ای خدای دگرگون کننده دلها و دیده ها

ای تدبیر کننده روز و شب

ای دگرگون کننده حالی به حالی دیگر

حال مارا به بهترین حال دگرگون کن

سال نو مبارک

 

ادامه مطلب ...

پست اختصاصی :)

تقدیم به همسر عزیزم احسان  

  


   


خیلی خوشحالم از اینکه تو به دنیام اومدی تو؛

دنیا فهمید که تو انگار نیمه گمشدم‏ی تو


زندگی خیلی خوبه چون که خدا تو رو داده

روز تولدم، برام فرشتشو فرستاده


خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم

دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم


آورده دنیا یه دونه اون یه دونه پیش منه

خدا فرشته هاشو که نمی سپره دست همه


تو، نمی اومدی پیشم من عاشق کی می شدم

به خاطر اومدنت یه دنیا ممنون توام


خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم

دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم




این روزها....

میلاو در شرف ازدواج ....  ادامه مطلب ...

روز نوشت..و یه آهنگ از فریدون آسرایی

میلاو هنوزم تو اراک (عاخه مدیر بلاگ اسکای این  دیگه چه شکل سوت زدنه )...


سلام ...خب امشب مهمونی بودیم تا همین نیم ساعت پیش...( الانم2:40AM )مهمونی خونه همکار داداشم اینا که چندتایی مدیر اونجا بودن با خونوادهاشون...وایی که چقدر خندیدیم یعنی از اتفاقای دوران کودکی گفتن تا همین امروز که تو کارخونه چه ها کردن..

اینام خوشن ها !

  ادامه مطلب ...

روز نوشت...

در مثنوی شریف مولانا آمده است واعظی بر منبر به جان راهزنان دعا می کرد. گفتند: چرا صالحان را دعا نکنی؟ گفت: هر گاه به دنیا رو کردم ،راهزنان کاری کردند که به سمت دوست باز گشتم . گاهی دلتنگی ها بیشتر ما را وابسته تر می کند...

  ادامه مطلب ...

قلب سرخوش!

قلب آدمها گاهی شکوه می کند، چرا که آدمها می ترسند بزرگترین رؤیاهایشان را برآورده کنند،

به این دلیل که یا فکر می کنند لیاقتش را ندارند و یا اینکه نمی توانند از عهده ی آن برآیند.   "پائولو کوئیلو "


آخه پابلو جان! بعضی جاها واقعا همینه!

روز نوشت یا بیکاری نوشت!

نشستم واسه خودم دارم تو نت میچرخم ...اینجا اراکه حوصلم بیشتر سر رفته چن روزه اینجا داره بارون میاد و ما نمیتونیم بیرون بریم اینم باید ممنون همون شانس بارها ذکر شده باشم...



ادامه مطلب ...

گاه و بی گاه...

 
  گاهی آنقدر بدم می آید...
  که حس می کنم باید رفت!
  باید از این جماعتِ پرگو گریخت!
  واقعا می گویم...
  گاهی دلم می خواهد بگریزم از اینجا!
  حتی از اسمم! از اشاره، از حروف...
  از این جهانِ بی جهت، که مَیا، که مگو، که مپرس!
  گاهی دلم می خواهد بگذارم بروم بی هر چه آشنا...
  گوشه ی دوری گمنام،
  حوالیِ جایی بی اسم...
  بی اسمِ خودم اشاره به حرف!
  بی حرفِ دیگران، اشاره به حال!
  بعد بی هیچ گذشته ای...
  به یاد نیاورم از کجا آمده؟ کیستم؟ اینجا چه می کنم؟
  بعد بی هیچ امروزی..
  به یاد نیاورم، که فرقی هست، فاصله ای هست، فردایی هست!
  گاهی واقعا خیال می کنم،
  روی دست خدا مانده ام!
  خسته اش کرده ام!
  راهی نیست...
  باید چمدانم را ببندم،
  راه بیفتم... بروم...
  و می روم..
  اما به درگاه نرسیده از خودم می پرسم:
  کجا... ؟!
  کجا را دارم؟! کجا بروم؟!

   
سیدعلی صالحی

السلام علیک یا اباعبدالله

 

   عاشورا، قرارگاه عشق است و

   پناهگاه عاشقان.

   کیست که از این معبر عبور کند و قرار و پناه نگیرد؟

 

 امام حسین (علیه السلام) در حال رفتن به کربلا فرمود : این دنیا تغییر کرده و منفور شده است ، خوبیهایش رفته ، و باقی نمانده از دنیا مگر ته مانده ای همچون کاسه ای که در ته آن مختصری بماند.مختصر زندگی بی ارزشی همچون چراگاه خطرناک ، مگر شما مشاهده نمی کنید که به حق عمل نمی کنند و از باطل گریزان نیستند ، باید مومن دل به دیدار پروردگار خود ببندد در حالی که طالب حق است.من مرگ را جز حیات و زندگی نمی بینم و زنده ماندن با ستمگران را جز بدبختی ، مردم بنده دنیایند و دین بر سر زبانهای آنها آویزان است  آن را می چرخانند بر محور زندگی خود ، وقتی به وسیله بلا آزمایش شدند دین داران کم خواهند بود ( دین لقلقه زبانشان است و در مواقع آزمایش الهی دین ندارند ).  بحارالانوار جلد 17 ( جلد 2 صفحه 109 )

شهادت سقای آب و ادب...


 

تا عطش مهمان باغ یاس شد

           نوبت جانبازی "عباس" شد

                     ناگهان دستان سقا شد جدا 

                               بوی عطر یاس پر شد در هوا

                    با نگاهی سوی خیمه جان گرفت    

          بار دیگر مشک بر دندان گرفت!

    گفت تا جانی بود در پیکرم!   

  تا حرم این آب را من میبرم....

میلاو در اراک به سر میبرد..

سلام دوستای گلم...


این روزهای شهادت رو به همه شما مهربونا تسلیت میگم


و التماس دعا دارم

من این روزا اومدم اراک فکر کنم یه مدتی اینجا باشم تو خونه خیلی

حوصلم سر رفته بود...از صبح هی هر چن وقت از کوچه ها صدای

طبل میاد امشب قراره بریم مراسم عزاداری.. برام خیلی جالبه مراسم

این روزهای اراکی هارو هم ببینم...تا دیدار بعدی...fln


موفق باشید

روز های میلاو...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مسافرت و بعد مسافرت نوشت

 

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

میلاو بالاخره از یه سفر دیگه برگشت

وای چقدر دلم واسه سیستمو نتو از همه اینا بیشتر و بیشتر دلم واسه دوستای گلم  تنگ شده بود ..با اینکه سه الی چهار روزه که رسیدم باور میکنید هنوز یه استراحت درست درمون نداشتم ...

  ادامه مطلب ...

تشکر از همه دوستای گل میلاو

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

سلام به همه دوستای گلم،دوستای خود خودم ! که باعث شدین این مسافرتی که با همراهی شما بود  بیشتر بهم خوش بگذره واقعا از از همزاد عزیزم، از همشهری مهربون،  دریا جان، سمنا خانوم ناز، بانو لیلی خانوووم گل ،جناب دل بریده و ....از همگیتون ممنونم که اینقدرنسبت به من لطف داشتین مـــــــــــــــــــــــــــــــرســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی خــــــــــــــــــــیــــــــــــــلـــــــــــــــــــــــــی

و یک عذر خواهی از همگی به خاطر دیر جواب دادنام و اینکه الانم که از سفر برگشتم هنوز به وبلاگ شما عزیزا سر نزدم ...آخه متاسفانه همونطور که تو پست قبلی گفته بودم قبل سفر نتو قطع کردم تا از یه سرویس دیگه استفاده کنم که باور کنید هنوز وقت نکردم راش بندازم و گوشی هم نمیدونم چرا همین که میام جواب نظراتو بدم ریست میشه... تودوخدا این تاخیرارو حمل بر بی توجهی من نذارید به خدا خیلی سعی کردم...ولی بازم قول میدم جبران کنم

الانم این پستو جدا میذارم چون سفر نامه اینجانب خیلی طولانیه ،که اگه  نخواستین بخونین این تشکرو عذز خواهی رواینجا  از طرف میلاو داشته باشین ...

بازم از همه لطف و مهربونیتون ممنوووووووووووووونــــــــــــــــــــــــم خعیلی.....دوستدارتون میلاو

روز نوشت...

سلام

یعنی اینقده خوابم میاد که نگو...کلی هم کارام مونده واسه فردا هنوز هیچ وسیله ای جمع نکردم...آخه  فردا ظهر راه میوفتیم و منم چون کلاس دارم عملا تا 12 اینجوری وقتم گیره بعدم باید برم مخابرات بگم این سرویس انتخابی اینترنتمو کنسل کنن تا

  ادامه مطلب ...

هیچکس!

 

پیرمرد: «دلت گرفته، آره؟ دل همه می‏گیره، دل داشته باشی می‏گیره دیگه... یا رفیق من لارفیق له... ای رفیق کسی که...»

سرباز: «رفیقی نداره...»
پیرمرد: «توئم قشنگیا... از خودی... خب حالا می‏خوای یه راهی بهت یاد بدم دلت وا بشه؟ توئم چشماتو ببند... دِ ببند دیگه... خب، چی می‏بینی؟»
سرباز: «هیچکس.»
پیرمرد: «هیچکس... خب هیچکس قشنگه دیگه... هیچکس همه کسه، همه کس هیچکسه. حالت خوب شد؟»

are u real

      

هنری: «اگر گفتی آن چیست که برای هر کسی واجب است، حتی واجب‏تر از نان شب؟»

الین: «خوشبختی است؟»
هنری: «البته که خوشبختی است! امّا کلید خوشبختی چیست؟»
الین: «ایمان به خدا؟ امنیت نیست؟ سلامتی چی عزیزم؟»
هنری: «توی نگاه غریبه ‏های توی خیابون که دقیق می‏شوی، به هرجا که چشم می‏گردانی توی نگاه‏ها چه حسرتی می‏بینی؟»
الین: «خودت بگو هنری، من دیگر عقلم به جایی قد نمی‏دهد.»
هنری: «یکی که آدم باهاش درددل کند! کسی که آدم را درک کند! همین.»

برقص،بخند،بعشق :دی

 

 رسیدن فردا برای هیچکس حتمی نیست

 پس آنقدر برقصید تا پاهایتان درد بگیرد،

  آنقدر بخندید تا پهلوهایتان اذیت شود،

 به کسانی که دوستشان دارید ابراز عشق کنید،

  چراکه شاید فردا هرگز نیاید.

روز نوشت...

سلـــــــــــــــــــام

عیدتون مبارک دوستای گلم البته با یه کوچولو تاخیر بسیار بسیار زیاد

آخه باز یک بیرون رفتن ییهویی دیگه داشتیم ...

  ادامه مطلب ...

روز نوشت...

سلام

چه روزهای عجیبی دارم من!:))))

آخ آخ این روزا یه دسته گلایی به آب میدم عجیب و جالبه وقت جمعو جور کردنشونم ندارم:دیــ

این چن وقته که حوصلم سر رفته بود رفتم یه کلاس کامپیوتر mp3ثبت نام کردم و خودمو درگیر کردم

  ادامه مطلب ...